پیکاک عزیز ما از سال 93 که به دنیا اومد تا سنین جوانی گوشه ی یکی از درایوهای لپ تاپ آقای شوقی (مدیر اجرایی پیکاک) خاک می خورد. اما یکی از همین روزهای خدا آقای شوقی که طراح سایت، طراح گرافیک و مترجم بود تصمیم گرفت کسب و کار جدیدی راه بندازه و از تجربه های خودش در زمینه ی ساخت یک فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه استفاده کنه! اینطور شد که پیکاک از گوشه ی درایو D – فولدر پروژه های فتوشاپ – فولدر آرشیو بیرون اومد و تبدیل شد به «فروشگاه پوشاک پیکاک»… فروشگاهی که حالا تنها هم نبود و به علاوه ی آقای شوقی، یک مدیر مالی باحال به اسم آقای هاشمیان رو هم در کنار خودش می دید.

فصل دوم: زندگی سخت می شود

بعد یه مدت «فروشگاه پوشاک پیکاک» یهویی به خودش اومد و دید یک خواهر ناتنی جذاب و خوش‌پوش به اسم «مجله مد و زیبایی پیکاک» هم داره! خواهری که بعد از مدتی به شدت از برادر خودش پیشی گرفت. «فروشگاه پوشاک پیکاک» که روزهای خوبی رو نمی گذروند تصمیم گرفت از لاک خودش بیرون بیاد و دوباره یه خودی نشون بده! همین شد که دیگه «فروشگاه پوشاک پیکاک» نبود و با تجربه های گران قیمتی که پیدا کرده بود به «آژانس تولید محتوای پیکاک» تبدیل شد. مو لای درز این نقشه نمی رفت. اینطوری هم میتونست دوباره از تجربه های آقای شوقی کمک بگیره هم دوباره توجه آقای هاشمیان رو به خودش جلب کنه. پس همین کار رو هم کرد!

فصل سوم: همه چیز مرتب است

امروز پیکاک کلی دوستای خوب دیگه رو هم کنار خودش داره که دارن بهش کمک می کنن حسابی خودی نشون بده. دوستایی که همشون سعی دارن تا پیکاک رو به یک برند باکیفیت و جذاب تبدیل کنند. حال خواهر ناتنی هم خوبه… برعکس داداش بزرگه اش اون اصلا حسود نیست…